خائنان منفور


 

نويسنده: مهتا گودرزي




 

خائن ترين افراد تاريخ با وطن فروشي، لو دادن همکاران و خانواده خود، مسير تاريخ را عوض کرده اند
 

خيانت کاران هميشه در تاريخ مورد سرزنش قرار گرفته اند و از کارشان با نفرت ياد شده است. صرف نظر از زشت بودن اين عمل، خيانت بعضي افراد مي تواند سرنوشت يک ملت، يک کشور و حتي گروهي از مردم را تغيير دهد. طبق شواهد به جا مانده بعضي خيانت کاران با عمل خود حتي مسير تاريخ را هم عوض کرده اند. اين افراد براي خيانت خود دلايل متفاوتي دارند؛ بعضي از آنان عمل خيانت آميز خود را فقط به خاطر پول انجام داده اند و بعضي به خاطر عشق؛ تعدادي به خاطر سياست و بعضي ها هم به خاطر قدرت. با اين حال اسم آنها به خاطر کار ناپسندشان حتي بعد از گذشت سال هاي زياد همچنان در ذهن مردم مانده است؛ افراد خيانت کاري که هيچ راه بازگشتي براي خود باقي نگذاشتند.

يهودا
 

يهودا شايد يکي از قديمي ترين خيانت کاران تاريخ باشد؛ او يکي از حواريون مشهور حضرت مسيح (ع) بود که او را به خاطر پول آن هم به 30 سکه نقره به روميان فروخت. يهودا با فرمانروايان روم قرار گذاشت تا با نشان دادن يک علامت خاص به آنان کمک کند که مسيح (ع) را بشناسند؛ به همين خاطر در روز موعود حضرت عيسي (ع) را بوسيد تا بتواند هويت وي را براي روميان فاش کند. اين بوسه يهودا به روميان کمک کرد که مسيح را مورد پيگرد و تعقيب قرار دهند. اين کار، يهودا را به يکي از بدنام ترين خائنان تاريخ بشريت تبديل کرد. يهودا مدت کوتاهي پس از اين کار نابخشودني خود که ناشي از حرص و طمع بود، درگذشت.

بنديکت آرنولد
 

بنديکت آرنولد يک ژنرال آمريکايي و در خدمت انقلاب آمريکا بود و به همين دليل بين مردم کشورش چهره مشهوري به شمار مي رفت. بنديکت در سال 1741 در ايالت کانکتيکات به دنيا آمد و کودکي سختي را پشت سر گذاشت. خانواده آرنولد براي زنده ماندن مجبور بودند که با فقر شديدي دست و پنجه نرم کنند. بنديکت در کودکي همواره به عنوان يک بچه دردسر ساز شناخته مي شد. با اين حال وقتي بزرگ شد توانست در ارتش آمريکا موقعيت برجسته و خوبي را کسب کند. سربازان زيادي تحت آموزش وي بودند. او در تعيين استراتژي حمله هاي ارتش نقش برجسته اي داشت و همواره به عنوان يک قهرمان جنگ و فردي ميهن دوست شناخته مي شد. اما ناگهان در خلال انقلاب آمريکا تصميم گرفت که سنگر آمريکا را در نقطه غربي نيويورک به نيروهاي انگليسي واگذار کند. اين نقشه او با موفقيت روبه رو شد و بنديکت از طريق دريا و با استفاده از تاريکي شب به انگليس فرار کرد. اما اين کشور جايي نبود که او را با آغوش باز بپذيرد. چرا که انگليسي ها نسبت به مردي که به راحتي حاضر شده بود کشور خود را به آنان تسليم کند، بدگمان بودند. در نهايت بنديکت در فقر و بيچارگي در سال 1801 در کانادا درگذشت.

بوروتوس
 

جوليوس سزار همان طور که خودش هم اعتراف مي کرد يک ديکتاتور به تمام معنا در امپراتوري روم بود. سزار در ميان مقامات عالي رتبه کشورش دشمنان زيادي داشت. در ميان اين افراد، تنها برادر زاده سزار، يعني مارکوس جونيوس بوروتوس هم وجود داشت. بوروتوس خيلي زود توانست به سناي روم ملحق شود و شغل پرمنفعتي را با عنوان مسئول امور مالي در سنا به دست بياورد. در روز ترور سزار، شايعاتي مبني بر اينکه توطئه قتل سزار کشف شده است، شکل گرفت. اين شايعات نشان مي داد که تعداد زيادي از توطئه چينان آنچنان که بايد در حفظ نقشه اي که داشتند، موفق نبوده اند. همان روز همسر بورتوس از او خواست که به سناي روم نرود. اما بوروتوس به اين توصيه گوش نکرد و به صف سناتورهايي پيوست که با دست خالي مي خواستند هر چه زودتر، ديکتاتور روم را از پاي دربياورند. سزار جمله معروف خود يعني «بوروتوس توهم؟!» را هنگامي بر زبان آورد که فهميد تنها برادر زاده اش در خيانت عليه او شرکت کرده با اين حال توطئه چينان عليه سزار، به شکل وحشيانه اي به او حمله کردند. ترور سزار به قدري بي رحمانه بود که حتي تعدادي از مهاجمان هم در آن ميان صدمه ديدند. بوروتوس بعد از شکست در جنگ فيليپين، در سال 42 پيش از ميلاد خودکشي کرد.

گاي فاکس
 

گاي فاکس يکي از انقلابيون کاتوليک انگليسي محسوب مي شد. او کسي بود که نقشه کشيد تا با استفاده از مواد منفجره بسياري از اشراف زادگان حکومت اشرافي در انگليس را در سال 1605 از ميان بردارد. نقشه او به وسيله فرمانروايان وقت خنثي شد و فاکس پيش از آنکه بتواند مقاصد جنايتکارانه خود را به سرانجام برساند، دستگير شد. هنگام دستگيري، فاکس لباس مخصوصي به تن داشت. اين لباس که از يک ردا، پوتين و مهميز تشکيل شده بود که او بتواند به راحتي فرار کند. فاکس و همکاران وي سخت روي نقشه اي که کشيده بودند، کار مي کردند، نقشه آنها استفاده از انبار زير مجلس لردها و مخفي کردن بيش از 1800 پوند مواد منفجره در يک فضاي کوچک بود. فاکس و همکاران خيانت کارش آرزو مي کردند که با اين کار از نفوذ پادشاهي اسپانيا بر امور انگليس بکاهند.
آنان فکر مي کردند که با منفجر کردن مجلس لردها به اهداف خود دست مي يابند. گاي فاکس به آرمان هاي خود باور داشت و هرگز در مورد آنها کوتاه نيامد. او هيچ وقت خودش را يک فرد خائن تصور نمي کرد و تا زماني که مطمئن نشد تمام همکارانش اعتراف نکرده اند، نام آنان را فاش نکرد. او در سال 1696 محکوم به اعدام با طناب دار شد و بنا بر آن شد که پس از آن جسد وي را روي زمين بکشند و بعد آن را تکه تکه کنند. اما گاي اين نقشه دولتمردان انگليس را با پريدن از روي داربست و مرگش در آخرين دقايق ناکام گذاشت. فاکس حتي در هنگام مرگ نيز فردي حيله گر به نظر مي رسيد و اجازه نداد تا اشراف انگليس بتوانند با وي کاري بکنند که در يادها بماند.

توماسوبوسچتا
 

بوسچتا يکي از اعضاي بزرگ ترين سازمان مافياي ايتاليا به نام کوزوناسترا بود. او مدت زيادي در برزيل به خريد و فروش مواد مخدر مشغول بود تا اينکه در سال 1984 به وسيله پليس فدرال دستگير و به ايتاليا فرستاده شد. توماسو به خاطر کارهايي که انجام داده بود، شرمنده بود و به همين دليل تمام طرح ها و نقشه هاي مافيا را به پليس داد. جان بوسچتا به خاطر دادن اين اطلاعات در خطر قرار گرفت و به همين دليل تحت محافظت پليس قرار گرفت و قرار شد که تا آخر عمر خود ماهيانه مبلغي براي گذران زندگي اش دريافت کند. اين ماهيانه در سال 2000 به پايان رسيد چون در اثر سرطان درگذشت. اين ايتاليايي اولين فرد خيانت کار در تاريخ مافيا بود که عهد سکوت در اين سازمان را شکست. بوسچتا توانست فرار کند و از مجازات مافيا بگريزد، اما کوزونوسترا بيش از 10 نفر از افراد خانواده وي را به قتل رساند.

ويدکن کن کوييزلينگ
 

ويدکن کوييزلينگ در کشور خود، نروژ به عنوان يک جناح راستي متعصب شناخته مي شود. کوييزلينگ چندان معروف نبود تا اينکه حزب وحدت ملي اين کشور را در سال 1933 تشکيل داد. او هيتلر را ستايش مي کرد و شديداً به اصول فاشيسم معتقد بود. کوييزلينگ به عنوان يک ژنرال ارتشي، با هيتلر ديدار کرد و او را مطمئن کرد تمام اطلاعاتي را که هيتلر در مورد ارتش نروژ و استراتژي آنان در جنگ نياز دارد، در اختيار او قرار خواهد داد. به اين ترتيب بود که هيتلر توانست از اشغال نروژ، مطمئن شود.
هنگامي که آلمان ها به نروژ حمله کردند، کوييزلينگ به سمت نخست وزيري منصوب شده بود. انتصاب وي به اين دليل بود که دولت نروژ در آن زمان عزل شده بود و بسياري از مقامات رسمي براي اينکه بتوانند زنده بمانند يا متفرق شده بودند يا فرار کرده بودند. با اين حال، شهروندان نروژ انتصاب کوييزلينگ را به عنوان نخست وزير نروژ قبول نداشتند و از او متنفر بودند. در نتيجه به فاصله کوتاهي شروع به شورش و طغيان کردند تا زماني که او مجبور شد از سمت خود کناره گيري کند. با اين وجود، هيتلر دوباره او را به اين سمت انتخاب کرد. اما بعد از تسليم شدن آلمان ها در نروژ، کوييزلينگ دستگير شد و به خاطر هزاران نفر و ديگر جناياتي که در زمان جنگ انجام داده بود، به جرم خيانت به کشورش محکوم و در سال 1945 به دار مجازات آويخته شد.

هاينريش هيملر
 

رها کردن يک مبارزه مشترک و رفتن به سمت طرف مخالف صرف نظر از اينکه هر دو طرف اين درگيري و کشمکش چه کساني هستند به نوعي يک خيانت تلقي مي شود. هيملر رئيس پليس حکومت نازي آلمان بود اما هنگامي که فهميد امکان پيروزي آلمان در جنگ جهاني صفر است، براي جدا شدن از هيتلر حتي يک لحظه هم درنگ نکرد. او بلافاصله شروع به مذاکره با آمريکا و انگليس در مورد تسليم شدن آلمان در جنگ کرد هيملر کوشش کرد تا با تسليم کردن متحدان آلمان، در مقابل آزادي آنها را به دست آورد. وي به عنوان يک جنايتکار جنگي شناخته شد و پس از دستگيري، خودکشي کرد.

آلدريچ ايمز
 

آلدريچ در سال 1985 وارد سفارتخانه کشور اتحاد جماهير شوروي شد و به آنان پيشنهاد کرد که مي تواند اسرار نظامي آمريکا را به آنها بفروشد. اين کار او تنها يک دليل داشت و آن هم پول بود. او تمام پولي را که بابت فروختن اطلاعات سازمان سيا به شوروي دريافت کرده بود به خاطر همسر خود و ولخرجي هاي بيش از حدش از دست داد. او با کارهايي مثل دادن اسامي جاسوس هاي آمريکايي و ديگر اطلاعات سازمان هاي ضد جاسوسي آمريکا به شوروي آسيب زيادي را به اين کشور وارد کرد و در سال هاي فعاليتش اطلاعاتي در مورد بيش از يکصد عمليات نظامي آمريکا در اختيار دولت شوروي قرار داد و توانست با فروش اطلاعاتش مبلغي حدود 4/6 ميليون دلار از شوروي بگيرد. به خاطر خيانت آدريچ 10 آمريکايي که موقعيتشان لو رفته بود، اعدام شدند. بعدها مشخص شد که آلدريچ اسامي همه عاملان آمريکا در عمليات مقابل اتحاد جماهير شوروي را فاش کرده بود. اما در نهايت سبک زندگي آلدريچ و ولخرجي هاي بيش از حدش باعث شد که سازمان سيا به او مشکوک شود. به اين ترتيب او دستگير و به حبس ابد محکوم شد. همسر او يعني روزاريو هم از آمريکا اخراج و به آمريکاي جنوبي تبعيد شد.

وانگ ژينگ وي
 

وانگ به عنوان بزرگ ترين خائن در تاريخ چين شناخته مي شود. وانگ در 21 سالگي به مدرسه اي در ژاپن رفت و با يکي از انقلابيون مشهور چيني به اسم سون يات سن آشنا شد و در چند عمليات توطئه آميز عليه دولت چين شرکت کرد. از جمله اقداماتي که وانگ در آنها شرکت کرد ترور نافرجام نايب السلطنه مانچو در پکن بود. وانگ تا هنگام قيام ووچانگ در زندان ماند. دولت مورد نظر سون بالاخره توانست در سال 1920 قدرت را به دست بگيرد. اگرچه سون در سال 1925 در بستر مرگ افتاد اما وانگ را کليد موفقيت حزب خود مي دانست و او را به عنوان يکي از جانشينانش انتخاب کرد اما وانگ نتوانست مدت زيادي در قدرت بماند چرا که حزب نظامي ژيانگ ژي شي در همان سال قدرت که نانجينگ در سال 1937 به دست ژاپني ها سقوط کرد، وانگ اقدامات خيانت کارانه اش را از طريق همکاري با دولت ژاپن آغاز کرد و به اين ترتيب جايگاه خود را به عنوان يک خيانت کار در تاريخ به دست آورد. او در يک تلگرام از نقشه ژاپني ها براي يک صلح موقت ميان چين و ژاپن حمايت کرد. اين کار به حذف وي از دولت آن زمان چين انجاميد. هنگامي که چين در بحران گرفتار شد و به وانگ نياز داشت، او براي متحد شدن با ژاپني ها اقدام کرد و روابط خود را با مهاجمان کشورش قوي تر کرد. با اين حال قبل از آنکه شاهد شکست ژاپني ها توسط نيروهاي متفقين در جنگ جهاني دوم باشند، از دنيا رفت.

آگوستوپينوشه
 

در سال 1973 رئيس جمهور شيلي يعني سالوادور آلنده فردي را براي رياست ارتش انتخاب کرد که احساس مي کرد، بيش از همه فردي وفادار و صادق است. سه هفته بعد فرد مورد نظر که اگوستو پينوشه نام داشت يک کودتاي نظامي را براي براندازي حکومت آلنده و گرفتن قدرت از وي به اجرا گذاشت. پينوشه يک حکومت ديکتاتوري تاسيس کرد که 17 سال به طول انجاميد. وي در آن زمان يک هواپيما براي آلنده در نظر گرفت تا بتواند از شيلي فرار کند. اما يک پيام راديويي فاش کرد که تصميم پينوشه از آن است که آلنده را در هنگام پرواز از هواپيما بيرون بيندازند.
منبع: نشريه همشهري سرنخ شماره 112.